ماهر

ماهر اصفهانی

رباعیات

آ
آن روز که در کرب و بلا بار تو افتاد
ا
ای دست حق چو پای تو در کربلا رسید
از افق ماه اسفناک محرم سر زد
از همان روزی که زیبِ کربلا شد پای تو
از عنایت گوشۀ چشمی به ما کن یاحسین
از آن زمان که خیمه به کرب و بلا زدی
ای شده جنّ و بشر محو تو در کار عشق
از قیام شاه دین در کربلا اندیشه کن
ب
باز از کرببلا شور و نوا می شنوم
باز ای یاران هوای کربلا دارد دلم
بود تا روز محشر جاودان آثار عاشورا
ت
تو از آن مِی که زیب ساغرت بود
تا قیامت عبرت عالم قیام کربلاست
ج
جانب کرب و بلا رفت حسین از عرفات
د
دوباره ماه محرم ز گرد راه رسید
دست تقدیر ازل بست چو بار سفرت
دست طلبش هر که به دامان حسین است
دارد این دل هوس کرب وبلای تو حسین
ر
روزی که به صلب بو ترابت کردند
روزگاری شد که از کوی حسین
ز
زمین ز ماتم خون خدا بسوگ نشست
م
ماه محرم آمد و گاه عزا رسید
می‌رسد بر گوش جان آوای عاشورا هنوز
مجسّم کن فضای کربلا را
ن
ندانم کیستی، دانم به هر دل خانه‌ای دارد
نخل دین سبز شد از نهضت خونین حسین
ه
همین نه ماه محرم مه مصیبت ماست
پ
پویائی دین در اثر خون حسین است
پرچم سُرخ تو چون کرببلا گشت بلند
چ
چون حسین از روی همّت نهضتی بنیاد کرد
ک
کربلا مأمنِ عاشقان است
کربلا آئینه دار جنگ حق و باطل است
گ
گر بخوانی از سر عبرت کتاب کربلا
ی
یا حسین ای که عزایت به جهان جاوید است
یا حسین ای جانِ مشتاقان فدای رای تو